لیانالیانا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

شکلات

منتظرند فرداها...

1391/9/8 12:52
نویسنده : مامان مهسا
486 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها که می گذرد چه دلتنگم!

روزهایم عبوس و دلگیر می گذرند... در قلبم عصیان احساسات ضد و نقیض مرا دچار دلشوره می کند...

این روزها انگار زخمهای کهنه سر باز کرده اند و می سوزند و می سوزانند... نمی دانم... آیا این انسان مسخ اندوه شده من هستم؟

گم کرده ام در خود زنی را که در من مست بود از زندگی... زنی که می جنگید... زنی که عشق می ورزید... زنی که یاد می گرفت... زنی که می خواست... زنی که آشپزی می کرد با قلبش ... زنی که می ایستاد با سر سختی...

دلم برای آن خود سرکشم تنگ شده... نمی خواهم این سر به راهی را! دلم هوای آن شوریدگی ها را کرده باز...

باید یر خیزم... منتظرند فرداها... نه منتظر این زن مغموم و در انزوا... منتظر زنی که مصمم گام بر می دارد و آگاهانه انتخاب می کند... منتظر زنی که می جنگد با سرسختی... زنی که عشق می ورزد با تمام طاقت عاشقی... زنی که یاد می گیرد  زنی که می خواهد زنی که می ایستد... زنی که هر جا که باشد هر که باشد و در هر شرایطی دلش برای آشپزخانه کوچک اما شاعرانه اش پر می کشد جایی که آشپزی می کند با قلبش برای مردی که همراه رویاهای اوست... زنی که می خواهد مادر باشد ...

آری زنی که می خواهد مادر باشد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سارا مامان آرام
8 آذر 91 17:06
چه غمگین


گلی
15 آذر 91 23:43
مهسا جونم تو بهترین مامان دنیا می شی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شکلات می باشد